خاطرات امیر علی

امیر علی جونم دلم افتاده بود مثل داداشی وقتی که ۶ ماهه شدی به نیت حضرت علی اصغر ۶ماهه امام حسین یه مجلس روضه بگیریم حساب کردم دیدم وقتی ۶ ماهه میشی توی ماه رجب میفته و اون ماه ماه مولودی و تولد هست و خیلی روضه رسم نیست برای همین تصمیم گرفتم نزدیکای ۵ ماهگیت که توی ایام فاطمیه بود یه مجلس توی خونه خودمون بگیرم از اونجایی که خونه خیلی بزرگ نیس استرس جا داشتم که خدا رو شکر آقا خودش کمک کرد و همه چیز خیلی خوب برگزار شد مهمونامون هم همسایه ها و عمه هات و خاله و زن دایی اینا بودن  البته اینم بگم که شما از اول تا آخر جلسه توی اتاق توی گهواره لالا بودید.مداحمون هم شوهر دوستم بود به اسم حسن زارعی. الهی که ۶ ماهه ...

امیر علی جونم در تاریخ ۷ دی بردیمت برای واکسن ۴ ماهگی ابتدا رفتیم واسه قد و وزن که خانم پرستار گفتن خیلی خوب وزن گرفتی😍😍وزنت حدودا ۶ کیلو و۸۰۰ گرم و قدت حدود ۶۲ سانت و دور سرت ۴۱ سانت بود. بعدشم رفتیم واسه زدن واکسن که اول قطره فلج اطفال بهت داد بعد واکسن ۵ گانه توی پای چپ و واکسن فلج اطفال توی پای راستت بمیرم الهی😥😥اینقدر جیغ کشیدی که نگو خدا رو شکر بعدش خیلی اذیت نکردی و این نیز گذشت ...